محل تبلیغات شما

یک روح در چند جسم

فصل سوم

(خاطرات ژولیا رابرتز)

یک روح در چند جسم

قسمت ششم

سارا زیر لب گفت: خدایا . این دقیقاً همون چیزیهکه تو توی خواب دیدی .

مینا مبهوت به دفتر نگاه کرد:

نمی دانم اگر بفهمد من خاطره می نویسم چه بلایی بهسرم می آورد. نمی دانم تا کی محکوم به این زندگی هستم.

دوباره چشمان مینان خیس شد و زیر لب گفت: خوزه یهآدم پست فطرت جانی بوده. اون دیوونه بوده . دیوونه. بعددر حالی که هق هق کنان گریه می کرد ادامه داد- اون وقت من برای فهمیدن زندگینامههمچین آدمی بلند شدم اومدم فرانسه- دفتر را روی میز گذاشت و درحالی که می ایستادگفت- تو رو هم دنبال خودم راه انداختم.

سارا ایستاد و دست هایش را روی شانه های دوستشگذاشت و گفت: آروم باش دختر. اتفاقاً کار خوبی کردی که اومدی . اگه نمیومدی .فکر می کردی اون یه نویسنده ی عالیه. فکر می کردی اون آدم خوبیه. اون وقتکتاباشو دنبال می کردی . شاید اول مخالف اومدن به فرانسه بودم اما . الانخوشحالم که اومدم . خوشحالم که ما اومدیم و واقعیت و باطن یه انسان رو شناختیم. حداقل یاد می گیریم دیگه از روی ظاهر کسی قضاوت نکنیم. یاد می گیریم با دوخط کتاب خوندن از یه نفر . ازش یه اسطوره نسازیم. فهمیدیم که هیچ کس کاملنیست.

مینا در حالی که هنوز صورتش خیس از اشک بود گفت:اما ژولیا کامل بود . نه؟. اون آدم خوبی بود.

سارا گفت: نه. اونم کامل نبوده.اگه عاقل و کاملبود حتماً بعد از خوردن اولین سیلی از خوزه جدا می شد.

مینا شروع کرد مثل یک وکیل مدافع از ژولیا دفاعکردن : نه . اون آدم خوبی بوده. خب شاید عاشق خوزه بوده. واسه همینم نمیتونسته جدا بشه. واسه همینم اون جهنمو تحمل می کرده.آبروی شوهرش واسش خیلی مهمتر از خوشبختی خودش بوده.

سارا دست هایش را از شانه مینا برداشت و متعجبانهبه وی خیره شد.

-        تو داری ازشدفاع می کنی. یا داری باهاش همدردی می کنی؟

مینا کمی فکر کرد اما سارا به جای مینا جواب خودشرا داد : فکر کنم هر دو .

چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم

نویسندگی (طبق نظرات خوانندگان)

طنز اندر کاخ همایونی (مولانای بی خدا)

اون ,مینا ,بوده ,یه ,کردی ,فکر ,می کردی ,اون آدم ,حالی که ,در حالی ,نمی دانم ,خاطرات ژولیا رابرتز

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خاک ارجمند پزشک دام ادوارد 051 مرکزتبلیغات یاران روستای پایین مرزبال Bobby's collection چگونه اثر لقمه حرام را از بین ببریم John's site دفترچه تاملات و مکاشفات میبینمت در نت عشقِ منحصر به فرد(בست نوشته هاے بی جاלּ مـטּ)