محل تبلیغات شما

ماجراهایسامی

اینقسمت

(کلاًامیدمو از دست دادم)

زنگ تفریح بود و منم رفتم کنار رفیقام . رامتینگفت: بچه ها . یه چیز باحال اتفاق افتاده.

منو کامران هر دو کنجکاو شدیم . رامتین از کولهپشتیش یه کتاب در آورد و به ما نشون داد: اَجی مَجی لا تَرَجی .اینجا رو نیگا.

گفتم: زرشک. خریدن یه کتاب تخیلی خیلی اتفاقباحالیه؟. یا تو نمی دونی باحال چیه . یا فکر کردی ما نمی دونیم.

رامتین گفت: مگه نمی بینی. مجموعه داستان هایکوتاه تخیلی . اینم اسم استادمونه. استادمون از هر دانش آموز بهترین داستان روانتخاب کرده و تو این مجموعه آورده.- دفترش رو باز کرد و ادامه داد اینمداستان منه. با اسم من( تمام این حرفا رو با هیجان و یه لبخند بزرگ روی لبش میزد)

کامران با هیجان گفت: آفرین پسر. داری پیشرفت میکنی.

من با لب و لوچه آویزون گفتم: آفرین. واقعاً خیلیبرات خوش حالم.

رامتین یه نیگا به قیافه آویزونم کرد و گفت: کاملاًپیداس.چی شده سامی ؟

گفتم: من گفتم واسه تو خوحالم . نه واسه خودم.مگه ندیدی سر صف چی شد؟.شاید من اصلاً استعدادشو نداشته باشم . شاید بهتر باشهطنز نویسی رو بذارم کنار.

کامران برای اینکه دلداریم بده گفت: ای بابا. اینچه حرفیه . تو کارت درسته. همیشه همه رو خندوندی . مگه خودت نگفتی که استادطنز نویسی تون کلی به داستانات می خنده؟

-       باید اون کلاسمسخره رو هم کنار بذارم . استادش شاید آدم خوش خنده ای باشه. این ربطی بااستعداد بودن یا نبودن من نداره.

-       یه سؤال .به کاری بقیه هم به اندازه تو می خنده؟

یه کم فکر کردمو گفتم: نه زیاد.

کامران گفت: تو فقط یه کم سر صف حول شده بودی و ایندلیل به بی استعدادیت نیست.

رامتین گفت: راست می گه . اتفاقاً به نظر من توجادویی ترین استعداد رو تو خندوندن آدما داری. تازه داستان هات هم شگفتانگیزه. جوک هاتم که آدم رو از خنده.

خودم حرفشو تکمیل کردم: آدم رو از خنده پاره میکنه.

و هر سه تایی خندیدیم .

خدایی خیلی باحاله که آدم از این رفیقا داشته باشه، خیلی بهم انگیزه دادن.

چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم

نویسندگی (طبق نظرات خوانندگان)

طنز اندر کاخ همایونی (مولانای بی خدا)

رو ,یه ,تو ,گفتم ,رامتین ,آدم ,رامتین گفت ,کرد و ,با هیجان ,ماجراهای سامی ,از خنده

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Robe de mariée persianigig خبر نیوز kosinbumbra فروشگاه اینترنتی narnicklbacin tannenualmong صبح زاهدی *26ماه انتظار با علائم ظهور* brochourelka