محل تبلیغات شما

ماجراهایسامی

اینقسمت

(تجربیاتکلاس ها)

ماجراهای سامی

تو مدرسه درباره کلاس دیروز بعد از ظهر و دوستانجدیدم با کامران و رامتین صحبت کردم . وقتی داشتم از معین و قُلدُر بازی هاش میگفتم، کامران گفت: مثل این که اذیت کردن تازه وارد ها قانون هر مدرسه و کلاسیه.

دوزاریم افتاد که اونم با مشکلی مشابه معین مواجهشده، پس پرسیدم: تو هم؟

سری ت داد و گفت: متأسفانه. یه یارویی هست کهخیلی از خود راضیه و کلاً به همه قیافه می گیره . دیروز وقتی سر کلاس دید اطلاعاتمن از اون بیشتره آخر کلاس با رفیقاش جلومو گرفت و گفت: (( هی افغانی . فکر کردیخیلی باهوشی؟ . فکر کردی از یه کشور دیگه میای و حق ما رو می قاپی و می ری؟ .یادت باشه . من هم از تو باهوش ترم و هم سلطان کلاس منم.)) هه. خیال کردهجنگله

گفتم: آخ که از دست این نژاد پرستا خون آدم به جوشمیاد. فقط باد دارن . باد. که البته اگه درش بدن بهتره.

بچه ها نخودی خندیدند.

کامران گفت: واقعاً نمی دونم چرا بعضیا دوست دارنالکی با آدم درگیر بشن. اما حتماًدرباره اش تحقیق می کنم.

رامتین گفت: اما بچه های کلاس داستان نویسی تخیلیکه ایجوری نبودن.اتفاقاً خیلی هم باحال بودن . ما تو کلاس فقط به هم ایده میدادیم.

گفتم: خب مثل اینکه خوش شانسمون تویی.

ماجراهای سامی

اون روز تا آخر ساعت حتی سر کلاس وقتی ردیف آخرنشسته بودیم ، داشتیم درباره کلاس دیروز حرف می زدیم و منم هی مزه می پروندم .البته دوتا از معلم ها چنان جریمه ای بهمون دادن که اگه یک هفته تموم هم بنویسیمشتموم نشه.

چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم

نویسندگی (طبق نظرات خوانندگان)

طنز اندر کاخ همایونی (مولانای بی خدا)

کلاس ,هم ,ها ,تو ,کامران ,خیلی ,درباره کلاس ,کامران گفت ,کلاس دیروز ,سر کلاس ,و گفت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Sourgh maletiwatch نمایندگی فروش بیسیم کنوود و موتورولا|09122211174 مـهـدی نـهـالـپـروری خرید برمندز | آشنایی با تکنلوژی روز جهان | H vendelispo Ricky's game precgalcudip tiorerypro