محل تبلیغات شما

ماجراهای سامی

این قسمت

(بابام خون آشامه)

ماجراهای سامی

بابامخون آشامه. البته فکر می کنم که خون آشام باشه، چون یه سری خصوصیاتش شبیه اوناس.نه این که بگم بدجنس و خواره ها ؛ نه ؛ اتفاقاً خیلی هم مهربونِ اما.

خببذارید براتون تعریف کنم. روز اولی که اومدیم به این خونه جدید رو یادم نمی ره.وارد اتاقم که شدم، کلی واسش نقشه کشیدم. میزو میذارم اینجا،کمدو می ذارم اونجا .اما پنجره ای که رو دیوار اتاقم بود بیشتر از صاحب اتاق شدنم باعث شد قند تو دلمآب بشه. آخه قبلاً وضعیت خوبی نداشتم. شاید در آینده براتون تعریف کنم، شایدم نه.آخه خیلی دلم نمی خواد از چیزای ناراحت کننده حرف بزنم.

ای وایاز بحث پرت شدیم بیرون ؛ عیب نداره دوباره پرت می شیم تو بحث. بله داشتم از اونپنجره و اون منظره شگفت انگیز می گفتم. رو به روی پنجره اتاق من منظره پارک سرسبزِسرِ کوچه مون بود. تو روز که خیلی منظره زیبایی داشت ، می تونستم حدس بزنم که شباوقتی چراغای پارک روشن میشه و خانواده ها دست بچه هاشونو می گیرن و میارن پارک ،چقدر این منظره قشنگ تر میشه.

پیشخودم تصور می کردم ، روزهایی که از مدرسه میام و خسته و کوفته و بی انرژیم ،اینمنظره چقدر می تونه بهم انرژی بده. به به. تازه اتاقم یه تراسم داشت که رو به همونپارک بود. تابستونا می تونستم برم تو تراس و همونجا یه میز و صندلی بذارم و رو بهاین منظره زیبا به کارم برسم. می پرسید کار من چیه؟ می پرسید یه بچه 11 ساله چهشغلی می تونه داشته باشه؟ باید از زیادی تصو رو تخیل کردنم متوجه شده باشین. خببهتون می گم. من یه وبلاگ نویسم. البته هنوز ازش کسب درآمد نمی کنم ولی خیلی به درآمد زایی اش در آینده امیدوارم . دارم توش داستان های طنز و جوک و. می ذارم کهبیشترشون از تخیل این جانبه. بعضی هاشونم از این ور و اون ور تهیه می کنم، البتهبا ذکر منبع. بله من کارم خیلی درسته. تازه بعضی وقتام داستان های تخیلی بلند مینویسم؛ اما کیه که چاپش کنه؟

ای بابا. باز که از بحث پرت شدیم. داشتم می گفتم این بالکن خیلی واسه من خوب میشه.تابستونا توش کار می کنم و از اون منظره لذت می برم و زمستون ها هم از پشت پنجرهاز منظره لذت می برم.

اماامان از دست بابام. فردا که از مدرسه برگشتم دیدم تمام شیشه پنجره های خونه و بهخصوص پنجره اتاق من رو از این پلاستیکایی که شیشه رو مات می کنه چسبونده.کسی اسمشومی دونه؟ آهان یادم اومد بهش می گفتن برچسب شیشه مات کن.

خلاصهکه کل رویا های من درباره اون اتاق نقشه بر آب شد. اما من همیشه نیمه پر لیوان رومی بینم. حداقل نور تو اتاقم بود ، که البته فرداش که از مدرسه اومدم دیگه نبود.چون بابام پنجره های کل خونه رو پرده زده بود. اونم چه پرده هایی، حسابی کَت وکُلفت بودن . می گفت: تو زمستون از شر سرما راحت میشیم و تو تابستونم از نور شدیدجلوگیری می کنه.

یکینیست بگه((بابا. مگه نور خورشید چه مشکلی داره. خیلی هم باحاله.))

خودمودلداری می دادم که اشکال نداره چراغ اتاق رو میشه روشن کرد و وسایل رو دید. امابابام وقتی تو خونه بود که اکثراً شب ها بود هر یه ربع یه بار از جاش بلند می شد و هر جا چراغ روشن بود خاموشش میکرد و واسش هم مهم نبود که من درس و مشق دارم و می گفت: از نور روز استفاده کن.

-       بابا کدوم روز . ما که تو روز روشن هم باید اینجا چراغ روشن کنیم تاهمدیگه رو ببینیم.))

-       حرف اضافه نزن. همین که گفت. نور روز.

نورروز؟ هه. خنده دار بود. اما بازم به خودم دلداری می دادم که عیب نداره روزا توبالکن می رم . اونجا دیگه حسابی نور هست؛ منظره هم که هست.خیلی هم عالی. اما فرداشکه می خواستم برم تو بالکن دیدم درش قفله از مادرم پرسیدم کلیدش کجاست اونم گفت:دست باباته.گفت این بچه یهو می دوه می ره تو بالکن خودشو پرت می کنه پایینخطرناکه.

ای بابامگه من بچۀ دو ساله ام . دیگه مطمئن شدم ما رو داره از نور دور نگه می داره؛همینطور خودشو.

یه بارنصف شب دیدم تو تاریکی یه فیلم خون آشامی نیگا می کنه و کلی هم با کارای خون آشامهحال می کنه و می خنده . از اون به بعد مشکوک شدم که نکنه بابام خون آشام باشه .چون خون آشام  ها از نور فراری اند چوننور، هم خودشون و هم بچه هاشونو نابود می کنه. شایدم بابام واسه همین ما رو از نوردور نگه می داره . خب اگه اینطور باشه نباید برم مدرسه وگرنه می میرم.یوهو.بهونهجدیدم جور شد.

البتهاین نمی تونه حقیقت داشته باشه وگرنه من و بابام باید تا حالا مرده بوده باشیم.چون من هر روز می رم مدرسه و اونم میره سر کار. البته این کارای بابام باعث شد ماویتامین D بدنمون بیاد پایین .ولی بابام حاضر هر دفعه n تومن بابت اون قرص هایکوفتی ویتامین D پول بده ،اما به ما نور نده.

چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم

نویسندگی (طبق نظرات خوانندگان)

طنز اندر کاخ همایونی (مولانای بی خدا)

رو ,تو ,نور ,بابام ,هم ,یه ,می کنه ,از نور ,خون آشامه ,بابام خون ,که از

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

fulltoclittchis فروشگاه اینترنتی Gustavo's life bamikan consbardouso شایان سیستم جهرم فروشگاه اینترنتی ایرانی Matthew's game کد تخفیف ۲۵ هزار تومانی دیجی کالا فروشگاه اینترنتی 5040